نوشته شده توسط : پدر پسر شجاع

یارو توی جنگ دوتا دست و دوتا پاش قطع شده بوده، رفیقاش بهش میگفتن کلمن!

 

@@@@@@

 


خروس میره کلاس اول میپرسند مرغ چند حرف داره میگه قربونش برم حرف نداره!!!

 

@@@@@@

 

معلم: چرا انشایی که درباره ی گربه نوشتی مثل انشای برادرته؟!

رضا: آقا اجازه چون ما یک گربه بیشتر تو خونمون نداریم!!!

 


@@@@@@

 

رئیس تیمارستان به یکی از مراقب ها می گوید: من در این جا از همه راضی هستم، فقط دیوانه ای هست که اصرار دارد من برج ایفل را از او بخرممراقب می گوید: خب، چرا نمی خرید؟ رئیس تیمارستان می گوید: آخر پول ندارم. اگر داشتم، حتما می خریدم

 

@@@@@@

 

اولی: 

حیف نونچرا دستت شکسته ؟!حیف نون: دیروز روی یه دیوار بلند راه می رفتم که یه دفعه دیوار تموم شد !!!

 

@@@@@@

 

پدر از پسرش پرسید: امتحان ریاضی امروزت چطور بود؟
پسر: یکی از جوابهام غلط بود.پدر: معلمتون چند تا سؤال داده بود؟
پسر:پنج تا.پدر: این خیلی عالیه، پس بقیه سؤال ها رو درست حل کردی؟
پسر: نه دیگه، اصلا وقت نشد به بقیه نگاه کنم...!!!!

 

@@@@@@

 

معلم: «سعید، توجه کن! پنجاه تومان نخود، سی تومان لوبیا و چهل تومان گوشت خریدیم. جمعشان چقدر می شود؟»سعید پس از کمی فکر: «یک کاسه آب گوشت حسابی!!!!



:: بازدید از این مطلب : 470
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 13 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پدر پسر شجاع

به رفیقم میگم گوشیمو جا گذاشتم خونه گوشیتو چند لحظه بده، میگه میخوای زنگ بزنی؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام ببینم کلیپ خانوادگی جدید چی داری تو گوشیت !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عکس برادرزاده هامو نشون دوستم دادم با مامانشون. برگشته میگه ااِاا داداشت زنم داره؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اینارو تو قرعه کشی بانک برنده شده …

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شب ساعت ۱۱ اومدم خونه بابام آیفونو برداشته میگه میای بالا؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ آشغالا رو که میاری پایین ماهیانه منم بیار !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده ۴ لیتری تکون میدیم ! طرف اومده میگه بنزین تمام کردین ؟
میگیم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ میگیم هورا ! ما هم از این دبـــّه ها داریم !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه: شمام عسل میخواین!؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم!! 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو خیابون کفتر رو سر دوستم طرح زد! بعد دست میکشه سرش میگه ااااااااه کفتر بود ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ پری دریایی بود بوس فرستاد! 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به یارو میگم قالپاق ریو دارین؟ می پرسه ماشینت ریو هست ؟!؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ لامبورگینیِه قالپاق ریو میندازم یه وقت ریا نشه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو بانک واسه یه پیرزنه داشتم فیش پر میکردم ازش میپرسم شماره تلفن می گه می خای تو فیش بنویسی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهات شبا با هم تلفنی صحبت داشته باشم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از خواب بیدار شدم بابام اومده میگه بیدار شدی ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خوابم خودمو زدم به بیداری !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



:: بازدید از این مطلب : 191
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 13 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پدر پسر شجاع

 به این آدرس مراجعه کنید      http://fufacebook.blogfa.com



:: بازدید از این مطلب : 319
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 26 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پدر پسر شجاع

وقتی " سگ " می شیم هیشکی دوستمون نداره !
ولی وقتی " خر " می شیم همه عاشقمون می شن !




:: بازدید از این مطلب : 238
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 26 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پدر پسر شجاع

من اگر برخیزم تو اگر برخیزی چه کسی بنشیند؟
روز جهانی تنبلها مبارک.

نظر بده تنبل...



:: بازدید از این مطلب : 753
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 26 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پدر پسر شجاع

فقط یه زن ایرانی میتونه به شوهرش بگه :
من پنج دقیقه میرم خونه فلانی ، هر نیم ساعت یک بار غذا رو هم بزن …




:: بازدید از این مطلب : 182
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 26 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پدر پسر شجاع

مامانم اومد یه دفه تق زد پسه کلم ...
میگم چرا میزنی؟؟؟ :(
برگشته میگه لواشك هارو رو از ترس تویه جونور قایم کردم از صبح دارم میگردم خودم پیداشون نمیکنم.. :|



:: بازدید از این مطلب : 296
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 26 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پدر پسر شجاع

داشتم فکر میکردم که جواب مسئله ی ریاضیم چی میشه
یهو بابام اومده محکم میزنه تو سرم... میگم من که دارم درس میخونم چرا میزنی؟
میگه میخوام زیاد فکر نکنی افسرده شی



:: بازدید از این مطلب : 295
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 26 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پدر پسر شجاع

مامان و بابام دعواشون شد، مادرم قهر كرد رفت تو اتاق درو بست... بابام ميخواست بره دنبالش، ميگم بزار ده دقيقه ديگه برو بهتره... واستاده ساعت رو نگاه ميكنه ميگه مگه ديوانم! ده دقيقه ديگه اخبار شروع ميشه!




:: بازدید از این مطلب : 225
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 26 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پدر پسر شجاع

خدایا به آنان که حال ما را نمیپرسند

 یک هفته اسهال مکرر عنایت فرما !



:: بازدید از این مطلب : 301
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 26 آبان 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد